محل تبلیغات شما

کویر حضور و امید ظهور



هر روز که از خواب برمیخیزیم،عده ای آرزوهاشان را زنده به گور میکنند،عده ای دیگر همانها را زندگی و از آرزوهای زنده بگور شده دیگران خاطره سازی می کنند.

هر روز عده ای به خاک سیاه مینشینند و عده ای دیگر با حرارت شعله های آتش زندگی همانها که به خاک سیاه نشسته اند،آرزوهاشان را پرواز میدهند.

این آن جمهوری اسلامی (ام القرای جهان اسلام) نبود که به دنبالش بودیم؛

چطور شد چنین انگی بر ما زدند که:

حسین حسین شعارشان، یه افتخارشان !!!؟

پاسخ این سوال هرچه هست از نظرمن دو علت بزرگ را دربر میگیرد:

شهادت جمع کثیری از نظریه پردازان انقلاب در بدو انقلاب:

شاید در نگاه اوّل ترورهای اول انقلاب خللی به ادامه راه انقلاب وارد نیاورد وبه شکل معجزه آسا،به#فروپاشی آن منجر نشد؛اما مشکلات ساختاری سالهای بعد جای خالی #نظریه_پردازان انقلاب را نمایان ساخت،عرصه نظریه پردازی، همانجا که تهای کلان شکل میگیرد و دکترینها تعیین می شود.

بسیاری از افراط و تفریطها و به درستی تبیین نشدن جایگاه #ولایت_فقیه و برزمین ماندن بسیاری احکام اسلامی،ت غلط انقباضی در زمینه جمعیت در دهه هفتاد که رهبری چندی قبل بابت آن بزگوارانه عذرخواهی نمودند.

وجمله دیگر ایشان درباره زکات کهما مسئولان نظام جمهوری اسلامی باید از کم‌کاری خود در این باره آمرزش خداوند را طلب کنیم و به عفو او پناه بریم»

همچنین عذرخواهی بابت عقب ماندگی در زمینه#عدالت_اجتماعی نمونه هاییست که نشان میدهد رهبر انقلاب تنهاست.

مردم تصوّر کردند مسئولان همگی از دبیرستان مروی فارغ التحصیل شده اند که‌ اگر در جامعه مدیریتی کشور رها شوند،با اتکا به تعهد و تقوا،آلوده محیط نخواهند شد:

روز پایان تحصیلات دبیرستان مروی،مادرم به مدرسه آمده بود و با مدیر برسر آلودگی اجتماع وسرنوشت من بعد از خروج از محیط پاکیزه دبیرستان،بحث میکرد؛ مدیر گفت: اورا آسوده خاطر در جامعه رهاکن!

با آموزه هایی که دراین دبیرستان کسب کرده هرگز آلوده محیط نخواهد شد.

واین تنهایی و نبود پشتوانه مردمی،حاصلش شد:

#اسلام_کاریکاتوری

#جمهوری_اسلامی تبدیل شد به اسلامِ جمهوری،

یعنی آن بخش از اسلام که مورد توافق اکثریت است.

عرصه#انتخابات به جای عرصه نمایش توانمندیها،خیمه شب بازی ای شدکه هرکس بهتر مردم را سرگرم کند،برنده آن است.

عرصه انتخابات شد،گل یا پوچ بازی من و پدرم!:

با پسرم گل یا پوچ بازی میکردیم و من برای خوشحالی اش در هر دو دست گل داشتم تا هر کدام را انتخاب کرد برنده باشد.

بچه بودم پدرم اما به عکس عمل میکرد،وما هر انتخابی میکردیم پوچ بود.


حتماً در به آگاهی شما هم رسیده که گزارشگر تلوزیون افغانستان در جریان گزارش بازی ایران و یمن، سانسور حواشی مربوط به تماشاگران در صداوسیما را به رخ مخاطب افغانستانی کشیده که یعنی: مردم شما این تصاویر را میبینید اما مردم ایران از دیدن آن محرومند.

اصل مسأله چیز بی اهمیتی است و ارزش بحث ندارد اما آنچه از نگاه من مهم است آنکه : کشوری که به خاطر جهل مردمانش و نبود رهبران آگاه به ویرانه ای تبدیل شده که آبادی آن شاید بیش از صد سال زمان ببرد؛کشوری که توسط سربازان ده ها کشور اشغال شده و مردم مسلمانی که تحت سلطه کفّار مظلومانه پذیرای ظلم و ستم هر روزه اند، اگر دلشان به اینترنت پر سرعت و اندک تصاویر بدون سانسور که از تلویزیون برایشان پخش می شود خوش نباشند به چه خوش باشند؟

آنها را به خود واگذاریم که ان شاءاللّه خدا از شرّ دشمنان نجاتشان دهد.

افسوس من از اینجاست که حقارت این قبیل موضوعات را درک میکنیم،اما با همین حربه ها گاهی تصمیمات ناصواب میگیریم.

افسوس من از اینجاست که مردم عزیز خودمان هم گاهی گول این دلخوش کن های بی ارزش را خورده به بهانه آنکه فلانی بیاید فلان شبکه مجازی را فیلتر میکند، به دیگری رای می دهند.

طبق تحقیقی که چند سال پیش انجام شده ایران و نوار غزه بالاترین آمار دریافت سیگنال شبکه های ماهواره رایگان در جهان را دارند. این یعنی صدها استودیو که محصولات وگرافی تولید و به بهای گزاف در شبکه های داخلی به مردم خود میفروشند برای ما رایگان ارسال میکنند.

در این باب تنها به بیان یک حدیث از رسول اکرم ص بسنده میکنم که در خانه اگر کس هست یک حرف بس است.

قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوْ أَنَّ رَجُلاً غَشِیَ اِمْرَأَتَهُ وَ فِی اَلْبَیْتِ صَبِیٌّ مُسْتَیْقِظٌ یَرَاهُمَا وَ یَسْمَعُ كَلاَمَهُمَا وَ نَفَسَهُمَا مَا أَفْلَحَ أَبَداً(وسایل شیعه جلد۲۰ صفحه۱۳۳)

بچه ای که حتی فقط صدای زن و شوهری را بشنود هرگز، هرگز رستگار نخواهد شد.


عده ای از #شیعیان #منتظر ظهورند یعنی در میانه عرصه رقابتند.#یقین دارند در نهایت پیروزند؛پس تا لحظه آخر دست از تلاش بر نمی دارند.خواه #ظهور را درک کنند خواه پیش از آن شربت #شهادت نوشند. کسانی مانند سردار سلیمانی ها.

پاره ای دیگر اما بیرون گود ایستاده اند تا مقارن ظهور ان شاءاللّه، وارد عرصه شوند.#ذخیره_های_ظهور،هماره خود را گرم نگه میدارند برای#لحظه_ظهور .

و گروهی دیگر #تماشاچیان_ظهور ،پیش از ظهور تماشاچی اند چون معتقدند هنوز صاحبش نیامده، پس از ظهور تماشاچی اند چون بجز تماشا کردن هیچ کار دیگری بلد نیستند.

چون ظهور را تماشا کرده اند نه تمرین.

#زیارت_اربعین با همه ابعادش یعنی #تمرین_ظهور

#اعتکاف بعنوان #خودسازی یعنی تمرین ظهور.

گیرم که نتوانیم #جامعه_را_بسازیم ویا هیچ کسی را #تربیت کنیم،خودمان را که می توانیم بسازیم.

#کروناویروس ثابت کرد‌‌‌؛با همه ابعادی که برمیشمرم از نظر من

#مهمترین_مقدمه_ظهور_خودسازی_است .

خودسازی بدون #برنامه غیرممکن است.

همچنین #ورزش برای کسب آمادگی جسمانی و تیزکننده اراده(معمولاً افراد ورزشکار در بخش‌های دیگر هم اراده راسختری دارند) مقدمه خودسازیست.

اما مهترین رکن خودسازی داشتن #هدف است. واینکه این هدف مرتب جلوی دیدتان باشد. چه بسیار افراد در میان مدت غبار فراموشی هدفشان را از نظرشان دور و مثل منی را دچار#غوا می‌کند.

#مقدمات_خودسازی به صورت خلاص:داشتن برنامه (روزانه، هفتگی، ماهانه و سالانه)، التزام به ورزش، و داشتن هدفی که هر روز یادآوری شود.

#ابعاد_خودسازی باید ااماً و حداقل شامل نه بخش زیر باشد:

١-ارتباط با خدا: مانند نماز(نوافل،#نماز_شب ) و روزه

٢-ارتباط با کتاب و سنت: شامل ختم قرآن، نهج‌البلاغه، تاریخ اسلام، تفسیر، حدیث

۳-ارتباط با اهل بیت علیهم السلام: مانند #دعای_عهد و توسل و #زیارت_عاشورا ،دعای ندبه و کمیل و زیارت مشاهد مشرفه،نذر و قربانی، عزاداری

۴-ارتباط با خانواده:تامین تربیت و معیشت،#صله_رحم

۵-ارتباط با بدن: حفظ تن درستی، ترک عادتهای غلط، کنترل خشم

۶-ارتباط با گذشتگان: زیارت اهل قبور و خیرات،مطالعه زندگی نامه ها

۷-ارتباط با آیندگان:ثبت تجربه ها و آزمون و خطاها، آرا و اندیشه ها

۸-ارتباط با دیگران:مانند آموزش زبان، برقراری ارتباط صحیح در شبکه های اجتماعی(مسجد و هیأت هرکدام شبکه اجتماعی هستند.)

۹-ارتباط با سرنوشت:هر روز قدمی یا قلمی، درمی یا دمی(خواه دم را نفس زدن بگیری خواه خون دادن در میدان جهاد یا در پایگاه انتقال خون) در مسیر#شهادت برداری.

اگر می خواهی تماشاچی نباشی بسم اللّه

https://www.instagram.com/p/BvRKzSkFXcu/?igshid=xv.


پس از #چهل_سالگی #باشیدن است که موضوعیت پیدا می‌کند.دیگر فرصتی برای #شدن نمی‌ماند.

تا در مسیر شدن نباشی تاثیری نخواهی داشت.

و من دلم میخواهد #تاثیرگذار باشم:

اول بر کل جامعه‌! ، نشد.

کل خاندان! ، نشد.

بستگان درجه یک! نشد.

همین خانواده سه نفری خودم؛ نشد.

فقط فرزندم؛ نشد.

خودم‌!!!؟

ای بابا یعنی من بر خودم هم تاثیرگذار نیستم؟

این را نمی توانستم بپذیریم.

روزی از دوستی خواستم مرا #نقد کند.

گفت: خوبی اما همیشه یکجای کارت می‌لنگد.

راست می‌گفت، همیشه یکجای کارم می‌لنگد؛ اقتصاد را میچسبم تحصیلاتم لنگ می‌زند. #سیر_سلوک را می‌گیرم، #ورزش از کنترلم خارج می‌شود. به امور خانواده میرسم، آن دیگری لنگ می‌زند و و و.

همیشه آرزو میکردم ای کاش مدتی مرا زندانی می‌کردند تا من بتوانم ابعاد مختلف زندگی ام را با هم هماهنگ کنم؛ به نحوی که همه ابعاد وجودم رشد کنند.

انسان یک بعدی هرچند هم موفق باشد بازهم موجودی اِلینه است.

و انگار با ورود به عصر #تکنولوژی #بشر_و_الیناسیون (همان موجودی که #چاپلین در #عصر_جدید نشان داد. همان که زندگی اش را تنها آچار و مهره شکل می داد. مانند خیلی از ما که از زندگی فقط پول درآوردن یا فقط درس خواندن یا فقط حرف زدن، فضای مجازی و غیره را آموخته ایم) پیوندی ناگسستنی خوردند.

اسلام اما همه ابعاد وجودی را باهم و در سطحی #متعادل می‌خواهد.

و اینکه #دکتر_شریعتی امیرالمؤمنین را با عبارت بی نظیر #علی_حقیقتی_بر_گونه_اساطیر » می‌خواند علتش همین است. در غرب اما حتی اسطوره های خیالی هم #تک_بعدی اند.

موجودی که در زندگی روزمره #پخمه است، در لباس #ابرقهرمان توانایی ویژه می یابد.

ما #امیرالمؤمنین داریم : پسری بی نظیر، پدری اسوه، همسری بی مانند، در شجاعت، در #فتوت ، درجنگاوری، در فصاحت و بلاغت و سخنوری، در تقوا در زهد، در امیری، در جود و بخشش و کرم، در تلاوت قرآن و عبادت، عرصه ای نمی‌ یابید مگر آنکه امیرش امیرالمؤمنین است.

این یعنی #شیعه باید در همه ابعاد مادی و معنوی رشد کند.

هنر آن است همه درختان باغ وجود در حد منطقی رشد کنند. اینکه کسی #تکدرختی را تا به ثریا برد و باقی باغ وجودش خشک شوند این یعنی #الیناسیون .

تا همین چندی پیش اگر می‌گفتند #اینترنت قطع می‌شود و ارتباط ما با دنیا قطع می‌شود! باور نمی کردیم؛ اما شد.

اگر می‌گفتند کل کشور چند ماه تعطیل می‌شود! باور نمی‌کردیم؛ اما شد.

اگر می‌گفتند کل دنیا #قرنطینه می‌شوند! باور نمی‌کردیم؛ اما شد.

پس چه دلیلی دارد بگویند سال دیگر را نخواهی دید و ما باور نکنیم.؟

اگر امسال سال آخرم باشد نمی‌خواهم با کُمِیت لنگ از دنیا روم میخواهم یکبار هم که شده، یکسال هم که شده، خودِ کاملم باشم.


#کروناویروس معجزه آسا چهار مؤلفه تورمی را کرد.

همچنین فرصتی بی نظیر برای بازتعریف #اقتصاد_کلان کشور مانند اجرای #ت‌های_پولی جدید،تغییر پایه یا واحد پولی،حمایت از کسب و کارهای دیجیتالی و یا حتی تعریف یک #ارز_دیجیتالی ایرانی ایجاد کرد.

این تغییرات به مهار تبعات منفی اقتصادی #پساکرونا کمک شایانی خواهد کرد.

حتی #تغییر زود هنگام دولت فعلی و روی کار آمدن یک دولت تازه نفس گزینه ای مطلوب خواهد بود.

اکنون بهترین زمان #تحول است.

تحولی که از یک یک افراد بر کل #جامعه سرایت کند.

به نظر من اینکه انسان شاخ و برگ اضافی برای هرس کردن داشته باشد لطف خداست.

اینکه #چالش شما رفع لاغری یا چاقی یا اصلاح گویش یا رفتار و یا #ترک_عادت بد یا غلط در وجود خودتان باشد،نوعی نعمت است.

این چالش‌ها هستند که به زندگی رنگ می دهند‌‌؛و از یکنواختی آن جلوگیری می‌کنند.

اینکه شما پس از یک هفته کار و تلاش یک روز تعطیل داشته باشی هفته معنا می‌گیرد.در غیر این صورت اگر (مانند این روزهای #خانه_نشینی )هر روز تعطیل باشی، روزهای هفته چه معنایی خواهد داشت.(این روزها از دستم در رفته امروز پنج شنبه است یا مثلا یکشنبه چون در هر صورت فرقی نمیکنند).

با کودکم بازی میکردیم؛ او قدرت جادویی داشت و می‌توانست هرلحظه اراده می‌کرد مرا تبدیل کند به آنچه دوست داشت.

-تبدیل به شیر عصبانی شو! فیشش

-تبدیل به بابای معمولی شو! فیشش

-تبدیل به خر جفتک انداز شو! فیشش

-تبدیل به بابا شو! فیشش

-اِاِ بابا چرا تبدیل نمیشی دیگه؟

تبدیل شو! فیشش

-بابا چرا دیگه عوض نمیشی؟

پسرم خر که عوض نمیشه

آری #خر_همیشه_خر_باقی_میماند .

مانند خران #بنی_اسرائیل که خر نزد پیامبر ص آمدند و خر بازگشتند:

وَإِذَا جَاءُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا وَقَد دَّخَلُوا بِالْكُفْرِ وَهُمْ قَدْ خَرَجُوا بِهِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا كَانُوا یَكْتُمُونَ» (مائده٦١)

چقدر خر بودند که محضر رسول خدا ص تغییرشان نداد.

شاید هم #چهل_سالگی را رد کرده بودند:

رسول خدا(ص) می فرمایدهرگاه مرد به چهل سالگی رسید و خوبی او بر بدیش غلبه نکند، شیطان پیشانی او را می بوسد و می گوید این چهره ای است که روی سعادت را نخواهد دید.»

من اما نمی خواهم خر باشم.(شماهم #لطفاً_گوسفند_نباشید )

دلم یک تحول می خواهد، یک زیر و رو شدن،یک #انقلاب که از سر تا پایم را و از #قلب_منجمد تا دیده ام را در برگیرد.

#یا_مقلب_القلوب_و_الابصار ؛

متحولم کن!

دارد دیر می‌شود هان!

اگر به #سال١۴٠٠ برسم و ۴۰ ساله بشوم و آدم نشوم. چه فرقست بین من و آن خرِ بنی اسرائیلی، وقتی ١۴٠٠ سال اسلام مرا تغییر ندهد؟


در میانه راه کاروان حسینی به سوی کوفه، با امام حسین (ع) ملاقات کرد. امام او را به یاری خود خواند، دعوت را مشروط قبول کرد و گفت: من فردی عائله مند و مقروضم؛ به من اجازه دهی، فقط تا آنجا برایت بجنگم که برایت سودمند باشد و بتوانم از تو دفاع کنم!.» امام (ع) پذیرفت.

ضحاک ابن عبداللّه مشرقی روز عاشورا در حمله اول شرکت کرد و شجاعت‌های بسیاری از خود به نمایش گذاشت و نماز ظهر را همراه امام به جای آورد. او اسب خود را در خیمه‌ای پنهان کرد و خود پیاده به نبرد با دشمن پرداخت.

ضحاک خود نقل کرده ؛وقتی دیدم یاران امام حسین(ع) کشته شده‌اند و نوبت به وی و خاندانش رسیده و با وی به جز سوید بن عمرو خثعمی و بشیر بن عمرو حضرمی باقی نمانده‌اند، خدمت ابا عبدالله آمدم و گفتم: یابن رسول الله! به خاطر دارید که بین من و شما چه شرطی بود؟ حضرت فرمود: آری، من بیعت خود را از تو برداشتم ولی تو چگونه می‌توانی از بین سپاه دشمن فرار کنی؟ ضحاک گفت: من اسب خود را در خیمه‌ای پنهان کرده‌ام و به همین جهت بود که می‌جنگیدم.»

و ضحاک از کربلا گریخت.

ضحاک از کربلا رفت و این سوال را در ذهن تاریخ بی پاسخ گذارد که :چگونه میشود امام را در معرکه رها کرد و گریخت؟»

ضحاک مانند بسیاری دیگر از کسانی نبود که دعوت امام را به هر علتی رد کردند و در تاریخ سیاه پساکربلا غرق شدند(مانند عبیداله ابن حر که ابتدا دعوت امام را رد کرد سپس به مختار پیوست سپس با زبیریان با مختار به مقابله پرداخت و پس از مرگ مختار در فرار از چنگال زبیریان در فرات غرق شد!)

ضحاک مورد خاصی بود که به صورت مشروط با امام همراهی کرد!

به شرط نتیجه بخش بودن حضورش

به شرط آنکه سپاه امام پیروز گردد.

پیروزی ظاهری ، قابل رویت ، قابل لمس، قابل محاسبه!(پیروزی خون بر شمشیر به حساب نمی آید)

ضحاک رفت و روایتگر حماسه کربلا و راوی احادیث امامان بعدی گردید. این یعنی فرار از معرکه اش به منظور پشت کردن به اهل بیت ع نبوده بلکه با منطق ارسطویی محاسبه کرده که ماندنش مثمرثمرتر از تن سپردن به دریای شمشیر کربلاست.

از این افراد منطقی کم در تاریخ نداشتیم مانند آنهایی که به امیرالمؤمنین نصیحت میکردند تا پا گرفتن حکومت نوپایش با معاویه مدارا کند. و یا مثلا در شورای شش نفره خلافت به شرط عمل به سیره شیخین را قبول کند.

آری؛به لحاظ منطقی حرفشان صحیح بود و دودوتایشان چهارتا بود و امان از این آدمهای منطقی. (منطق بوعلی نه منطق بوسعید)

ساعتهای فراوان صرف فکر کردن به تمام آنچه امکان داشته در ذهن ضحاک گذشته باشد فکر کردم.

او امام شناس بوده، ترسو نبوده که از ترس مال یا جان معرکه را رها کند. جنگیده جنگاوری کرده از امام بخاطر شجاعتش در کربلا مدال افتخار گرفته(امام در میدان دعایش کرد) اما چطور او و اهل بیتش را(بابرنامه ریزی قبلی) در میان دشمنان رها کرده ؟ مگر ممکن است؟؟؟

آنچه به ذهن من میرسد آنست که او همه آنچه نیاز داشته تا شیعه باشد داشته الّا اینکه عاطفه نداشته یا شاید هم داشته اما آن را پای منطقش قربانی که نه إرباً إربا» نموده، او یک شیعه بی معرفت و نالوطی بوده ،یک لامروّت در میان هفتاد و دو طیّب و جوانمرد ، یک وصله ناجور در میان مردانی که امام معصوم و مظلوم ما از جنازه هاشان هم طلب یاری میکند.

به نظر من اگر دینداری به معرفت منجر نشود نباشد بهتر است. و روضه اباعبداللّه قرار است چنین عاطفه و مروت و معرفتی را در قلبمان بیدار نگه دارد.

ان شاءاللّه

له دعوة الحق

حق از جمیع بی معرفتی ها نگهدارتون


تصور کنید سالها دینداری میکنید توکل و توسل میکنید. سعی بین مجالس وعظ و روضه و منابر علما میکنید و مشاهد مشرفه از قم و جمکران و مشهد و بسیاری از امامزادگان و عتبات عالیات و مسجد کوفه و سهله و نجف و کربلا و کاظمین و سامرا و زیارت پیاده اربعین و حج بیت اللّه الحرام و مدینه منوره و اشک و ناله و استغفار و انابه و تسبیح و تهلیل و تکبیر و ذکر و قرائت قرآن و روزه مستحبی و تهجّد و شب زنده داری و سحر خیزی و دعای عهد و زیارت عاشورا و دعای کمیل و ندبه و نذر و اعتکاف و عزاداری و صدقات و خیرات و خلاصه هر آنچه موجبات قرب الهی و وصل به امام عصر عج می شود را بجا آورید و در مقابل تنها یک خواسته داشته باشید، یک حاجت، یک درخواست، یک خواهش؛ آنهم زیارت حضرتش،گوشه چشمش،توجهش،اشاره اش،احساس حضورش،لمس وجودش،استشمام عطر نفسش،مسح خاک قدمش و یا هرچه که بیشتر از هیچ باشد؛اما حاجت شما آنگونه که انتظار دارید و آن زمان که احتیاج دارید برآورده نمی شود. بلکه‌ اطراف خود را که مینگرید یک نفر همراه یکنفر همکیش یکنفر یار نمی یابید. خود را در محاصره سختی ها تنها می یابید. در هر کاری به گره کوری بر میخورید و هیچ قدمی را آسان برنمی دارید.

این احساس رها شدگی در مشکلات شما را به سمت و سوی شک و تردید می برد. خصوصاً آنگاه که شرایط خود را با افراد بی دینی مقایسه میکنید که ظاهراً در زندگی هیچ مشکلی ندارند و ایام همواره به کامشان است.

اگر به چنین نقطه ای در زندگی رسیده باشید می شود گفت شما دچار ورشکستگی دینداری شده اید.

در ورشکستگی مالی و اقتصادی هرگاه شما جایی از کارتان اشتباه باشد و ندانید یا بدانید و بر خطای خود اصرار ورزید ممکن است در کوتاه مدت بازخورد منفی دریافت نکنید و یا با زیان کوچکی مواجه شوید اما در بلندمدت ممکن است کار به جایی رسد ادامه ندادن فعالیت اقتصادی برایتان ضرر کمتری به بار آورد. و کار مالی انجام ندهید سنگین تر باشید.

محاسبه غلط گاهی بی اهمیت به نظر می رسد اما ممکن است برای تحقق نتایج زیانبار آن فقط زمان نیاز باشد.

اگر با سازوکار بازی برج هیجان آشنایی داشته باشید می دانید که در این بازی ساختار کاملی از یک برج به تدریج و آجر به آجر ناقص شده و بر ارتفاع آن افزوده میگردد. آنچه به نظر میرسد آنکه برج رشد می کند و ظاهراً آسیبی به بنای برج نمی رسد و سرپاست. این روند آنقدر ادامه پیدا میکند تا مرحله ای که برداشتن تنها یک آجر فروپاشی تمام برج را به دنبال دارد.

ایمان دقیقاً چنین ساختاری دارد. شما ممکن است به لطف و مدد و توفیق الهی به یک ساختار کامل ایمان دست یابید و موفق به تمام امور خیر پس از آن شوید. اما شیطان دقیقاً از همین نقطه وارد بازی شما میشود تا کمکتان کند، یکی یکی آجر از پی درآورید و بر ارتفاع ساختار ایمانی تان بیافزایید. و از این کار هیچ احساس خسرانی نکرده بلکه احساس رشد کنید. پیش میروید اما به سوی ورشکستگی.

دینداری معامله نیست که در مقابل اطاعت توقع دریافت مابه ازا داشته باشید. به قول مرحوم پدرم بعضی در نماز خود میگویند: سبحانَ ربّیَ اعلی و به من دِه


عصر یک روز گرم خرداد ماه بود و من در حال خدمت در صحن عتیق حرم سیدالکریم بودم و زیرِ پای زائران را جارو میکردم.

طبق معمول شخصی از کنارم گذشت و التماس دعا داشت؛دعایش کردم.

دیگری آدرس مزار ستارخان را پرسید راهنماییش کردم.

نفر سوم اما حکایت عجیبی داشت:

بازتاب حرارت خورشید از سنگفرش قدیمی صحن صورتم را برافروخته کرده بود.ومن برای استراحت به دسته بلند جارو تکیه داده بودم که دیدم از دور مادری، پسرهشت،نه ساله اش را به سمت من می آورد.

نزدیک که شدند مادر،بی حوصله و مستاصل، صورت خیس مرا نشان پسرش داد و گفت: نگاه کن به چه روزه؟

و رو به من کرد و گفت: سلام آقا خسته نباشی لطفاً به این بچه من بگو اگر درس نخونه چه کارهای سختی باید انجام بده و چه عاقبت بدی پیدا میکنه و باید بیاد کناردست شما جارو بزنه !!!

درخواست غیره منتظره ای بود، با شال روی دوشم صورتم را خشک کردم و در همان حال در ذهنم پاسخ مناسب جستجو کردم.

پسر مانند همه هم نسلی هایش بزرگتر از سنش بود، از پاسخش میشد فهمید؛

پرسیدم : دوست داری در آینده چه کاره باشی؟

و او بایک پاسخ ساده مادر را خلع سلاح و مقصد پاسخ مرا روشن کرد:

میخوام درس نخونم بیام کنار دست شما جارو بزنم!!!»

گفتم:

پسرم جارو کشیدن تو این دستگاه کار هرکسی نیست،باید خیلی درس بخوونی خیلی استاد ببینی تا شاید همچین افتخاری نصیبت بشه.

من خودم به اندازه سه تا لیسانس درس خوندم ، استاد دیدم تازه بعد همه اینها آمدند در موردم تحقیقات محلّی کردند ببینند پدر و مادر و اهل محل ازمن راضی باشند. بعد از خودم امتحان گرفتند مصاحبه شدم ، رفتم، آمدم تا این افتخار نصیبم شد تو این دستگاه جارو بزنم.

مادر از شرمندگی ساکت بود، پسر امّا از نگاهش معلوم بود تیرم دقیقاً به قلبش نشسته.

له دعوة الحق

حق نگهدارتون


پرده اول: پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوّتش گم شد.

پرده دوم: نوح به فرزندش و باقی قومش میگوید: از من اطاعت کنید و غیر اللّه را نپرستید.

آنها پاسخ میدهند: فقط مشتی گدا-گدول از تو تبعیت میکنند.(هود۲۷)

هربلایی قرار است سرمان بیاید،بیاور اگر راست میگویی؟ (هود۳۲)

پرده سوم: نبی خدا در بیابان شروع به ساخت کشتی میکند و آنها فقط مسخره میکنند.(هود۳۸)

پرده چهارم: امواج همچون کوه بالا می آیند و نوح و همراهان در کشتی پیش می روند. که فرزندش را در سینه کش کوه ملاقات میکنند. :

پسرم با ما همراه شو!

پسر: نه در قله کوه ها در امان خواهم بود با تو همراه نمی شوم.

پرده آخر : پسر غرق می شود (هود۴۳) و‌ سرانجام این پسر ناخلف میشود: دوزخ ابدی

امّا چرا؟

چرا نوح که به خاطر ساخت کشتی مسخره میشد اما آنگاه که به کشتی نیاز شد و حقّانیتش اثبات شد،باز هم کسی از راه باطل بازنگشت؟

چرا پسر نوح از راه خطا برنگشت؟ در حالی که فهم اینکه حق با پدرش بوده کار خیلی آسانی بود که تنها به زمان احتیاج داشت و هزینه این فهم برای وی تنها سوار شدن بر کشتی نجات بود؟

درک چرایی برنگشتن این فرد وعموم افراد مشابه او از نیمه راه باطل با وجود یقین به باطل بودن مسیر نیاز به بیان یک لطیفه دارد.

»طرف می‌خوره زمین، برای اینکه ضایع نشه تا خونه سینه‌خیز میره»

آری به همین سادگی افراد زیادی فقط برای ضایع نشدن تا جهنم سینه خیز میروند و از را باطل برنمیگردند.

به همین سادگی

از نظر بعضی ها به بازی برگشتن فقط مخصوص فوتبال هست و لیورپول فقط استاد کامبک کردن، امّا داریم اسطوره هایی که کامبک کردند و به بازی برگشتند.

#شهید_مجید_قربانخانی

لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ

حق نگهدارتون


ما#اهل_کوفه نبودیم اما،چرا علی تنها ماند؟

چرا#آرمانهای_انقلاب بر زمین ماند؟

مخاطب نگذارید این انقلاب به دست نااهلان ونامحرمان بیافتد» امام که بود؟

چرا عرصه اجرا توسط مردم پس از به ثمررسیدن انقلاب‌خالی شد؟

مردم ما تصوّر کردند#نظامسازی بدون دخالت آنها هم میسّر است.وبعد از انقلاب،رفتند و کار را به کاردان سپردند.رفتند پی زندگی خود،پی نبرد خود،

نبرد هم در عرصه#جنگ_تحمیلی ،هم در عرصه معیشت خانواده؛

در عرصه جنگ تحمیلی قافیه را به تمداران وامانده باختند،ودر عرصه معیشت‌ دچار پدیده شوم#بانکداری_بدون_ربا با وام‌ سی،چهل درصد شدند.

مردم در#جمهوری_اسلامی دچار وام شدند،بلایی که غرب سر مردم خود آورد.

پدیده ای به نام:

Debt slaves

وقتی وام داری وامداری،وقتی وام داری، اسیری،بدهکاری؛بدهکار را چه به مطالبه!

این تفکّر،از اساس اشتباه بود. مردم باید مطالبه میکردند؛

#مطالبه_اقتصادی مثل طلب برخورد سریع و قاطع با دستان تا مرفق فرورفته در بیت المال.

مثل طلب ایجاد#عدالت_مالیاتی مثل طلب#اصلاح_ساختار_بانکداری ،تهای پولی؛مانند آنچه باید از خودروسازان مطالبه‌ میکردیم.

مطالبه ی مثل پیگیری#وعده_های_انتخاباتی نامزدهای انتخاباتی و در صورت وم پیگرد مسئولین متخلف حتی در بالاترین رده ها(هنوز در جمهوری اسلامی نتوانسته ایم یک رئیس جمهور خاطی را تنبیه کنیم)

مثل مطالبه شفافیت،پیگیری#قانون_از_کجا_آورده_اید

مطالبه فرهنگی مثل اینکه هنوز پس از چهل سال لباس و کلاه فرم ایرانی اسلامی طراحی نکرده ایم و در این زمینه حتی از کشورهای هند و پاکستان و افغانستان و شیلی عقب تریم.

مطالبه ‌اجتماعی مثل آنچه در برخورد با#حجاب یا #فیلترینگ و#شبکه_های#اجتماعی مورد نظر است؛که اینها نیازمند عمق استراتژیک و ایدئولوژیک اتاقهای فکر کارآمد است تا کار به‌ تفریطهایی نظیر دوره‌ حاضر‌ و افراطهایی نظیر آنچه در برخورد با ویدئو که آن را مساوی با بمب اتم قلمداد میکردند؛و یا در برخورد با ماهواره از بام مردم بالا میرفتند،و یا شبکه های معمولی اجتماعی را از بنیان کلاً فیلتر میکردند‌ و یا در برخورد با بدحجابی گشت کمیته و ارشاد و لباس شخصی راه می انداختند،نیانجامد.

سوال مهم اینجاست:

بایدچگونه‌ مطالبه میکردند؟

اعتراض،اعتصاب،تحصّن یا تظاهرات میکردند؟

طومار امضاء میکردند؟

ویا پویش مردمی راه می انداختند؟

به هر دلیلی،بعضی موجه و بعضی غیر موجه این مطالبه تحقق نیافت.

بعنوان مثال سوءاستفاده دشمنان از هرگونه تجمع و رخنه منافقین در میان معترضین،شاید یکی از دلایل اضمحلال#اصل_مطالبه_گری گردید.

#گام‌_دوم_انقلاب مطالبه گریست.

ان شاءاللّه


آخرین جستجو ها

پریشون Nancy's blog دانلود آهنگ شاد جدید gintingcrunom sennpedichga suslinksece rhumedosob رضا ارزانی تولیدی کیف Jacqueline's collection